کتایون عزیزم بابا بزرگ و مامان بزرگ و دایی سیروس و خاله ها در اولین روزهای سال نو مهمون تو بودند و بابابزرگ با سفره هفت سین مامی عکس یادگاری گرفت .
گل قشنگم سال نود با عیدی های زیادی برای تو شروع شد ؛ عزیز ؛ مامان بزرگ , بابابزرگ , دایی سیروس ، دایی سروش , خاله سیما , خاله نسترن ؛ خاله نسیمه ؛ خاله ناهید ؛ عمه مرضی , عمه زهرا , عمو حسن ؛ عمو حسین , عمو مصطفی , عمو علی , دایی جان جلال ؛ خاله جان هما ؛ خاله جان توران ؛ خاله جان ایران , خاله جان نسرین ؛ خاله جان مهین و ...
کتایون گل من امشب ما مهمون خونه عمه زهرا بودیم و تو تا می تونستی با آرتا و کوثر بازی کردی راستی عمه جون یه عالمه غذاهای خوشمزه درست کرده بود .
کتایونم مهد کودکتون امروز جشن نوروز داره ولی من خیلی خیلی ناراحتم ، عزیزم گفتن تو رو توی جشن راه نمی دن چون تو هنوز خیلی کوچولویی .
راستش داشتم با خودم فکر می کردم این بزرگ شدن و بزرگ بودن چه محاسنی داره ؟
آدما بزرگ می شن که به خیلی چیزایی که کوچیکترا ازش محرومن دسترسی داشته باشن .
ماشین برونن ، لباسای آنچنانی بپوشن ، خونه بخرن ، کفشای پاشنه دار داشته باشن ؛ خلاصه هر وقت دوست داشتن هر کاری دلشون خواست انجام بدن و ...
اما یادشون بره خنده های بی غل و غش کودکی هاشون رو